متن های زیبا | ||
|
میم مثل مادر ...
کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم
چقدر مث بچگی هام لالایی هاتو دوست دارم
سادگی ها تو دوست دارم ، خستگی ها تو دوست دارم
چادر نماز زیر لب خدا خدا تو دوست دارم
کاشکی رو تاقچه ی دلت آینه و شمعدون میشدم
تو دشت ابری چشات یه قطره بارون میشدم
کاشکی میشد یه دشت گل برات لالایی بخونم
یه آسمون نرگس و یاس تو باغ دستات بشونم
بخواب که میخوام تو چشات ستاره هامو بشمارم
پیشم بمون که تا ابد دنیا رو با تو دوست دارم
دنیا اگه خوب ... اگه بد ، با تو برام دیدنیه
باغ گلای اطلسی ، با تو برام چیدنیه
مـــــــــــــــادر ...
کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم
لالایی ها تو دوست دارم ، بغض صداتو دوست دارم
مـــــــــــــــادر ...
لالایی ...
لالایی ...
شادی روح همه ی مادرانی که در بینمان نیستند صلوات تقدیم به همه ی مادران: فاطمه آیینه ی حیدر نماست فاش بگو: فاطمه شیر خداست چیست در آینده حیرت فزا ؟ یک دل طوفانی غیرت فزا آینه در آینه تکثیر شد آینه خندید جهانگیر شد فاطمه خود کیست؟ نمود علی! کیست علی؟ فاطمه منجلی ! فاطمه ای مذهب و آیین من ! آیینه روشنی دین من فاطمه ای مادر آزادگی وی تو صمیمانه ترین سادگی فاطمه ای نقش نگین خدا آب حیات دل و دین خدا خلق ز وجدت به وجود آمدت است بر در مجدت به سجود آمد است
مرحوم آقاسی
امشب; شــب ولادت زهرای اطهر است
تقدیم به دوست مهربانم! عاشق و دلداده کربلا! نازنینی که دلش را در بین الحرمین جاگذاشته....!!! وهربار با تعریف تکه ای از خاطراتش، دل مرا نیز به سمت این بارگاه ملکوتی، به پرواز درمی آورد!
تمام اکسيژن هاي دنيا را هم بياورند
گفتم: شبی به مهدی، بردی دلم ز دستم من منتظر به راهت، صبح تا سحر نشستم گفتا: چکار بهتر از انتظار جانان من راه وصل خود را بر روی تو نبستم گفتم: دلم ندارد بی تو قرار و آرام من عقده دلم را امشب دگر گسستم گفتا: حجاب وصلم باشد هوای نفست گر نفس را شکستی، دستت رسد به دستم گفتم: ببخش جرمم ای رحمت الهی شرمنده تو بودم، شرمنده تو هستم گفتا: هزار نوبت از جرم تو گذشتم پرونده تو دیدم، چشمان خود ببستم گفتم که <هاشمی> را جز تو کسی نباشد چون تیر از کمان هر آشنا بجستم گفتا: مباش نومید از خانه امیدم من کی دل محب شرمنده را شکستم؟
هاشمی
گر نگهدار من آن است که من میدانم/ شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
امروز با معلمم داشتیم درباره یه موضوعی صحبت میکردیم، بین حرفام برای مثال گفتم خب فلانی خیلی خوبه! الان کوچیکه ولی اگه درست هدایت نشه معلوم نیست بزرگ بشه چی میشه؟! معلمم گفتن خدا خودش این جور آدما رو حفظ میکنه و هواشونو داره!!! گفتم آره! اما این که آدم توچه شرایطی زندگی میکنه هم مهمه!!! گفتن خدایی که ازحضرت موسی تو دربار فرعون محافظت میکنه! ما رو هم میتونه حفظ کنه!!! با تردید!!! متقاعد شدم! وقتی اومدم اینترنت و نظر نرگس خانم رو بابت متن دیروزم دیدم! یاد مکالمات چند دقیقه پیشم با معلمم افتادم!!! در جواب نرگس خانم نوشتم: حواسم بهش هست چون همیشه حواسش بهم بوده!!! و واقعا همین طوره! و خدا تو همه لحظه های زندگیم، هوامو داشته!!! با تمام مشکلاتی که دارم، همدمم خودشه و دوستانی که دارم رو هم خودش برام انتخاب کرده!!! وواقعا من تو انتخاب دوستام نقشی نداشتم!!! خیلی وقتا اعتراض کردم و حتی به قول خودم دعوا هم کردم!!! اما همیشه بهم ثابت کرده که حواسش بهم هست! وبه قول ما گوشمو کشیده و گفته: مگه نگفتم که ازرگ گردن بهت نزدیکترم؟؟!! ونحن اقرب الیه من حبل الورید...
خدایا! ببخش............ واین بار هم بهم ثابت کن هوامو داری ................ همیشه وقتی با معلم مهربونم سر موضوع های مختلف صحبت میکنیم، خیلی آروم ومنطقی جواب همه ی سوال هام رو میدن!! حتی وقتی خود من توشرایطی هستم که اصلا آروم نیستم، ایشون با حوصله تمام ناملایمات و اعتراض های منو گوش میکنن و با منطق آرومم میکنن!!! اما یه وقتایی پیش میاد که یه سری مسائل خودشون رو درگیر میکنه و بعد از تمام استدلال هاشون به نتیجه ای که میخوان نمیرسن!!! تو این جور وقت ها همیشه بهم میگن توکل به خدا! هرچی خودش بخواد! و اون کار به بهترین شکل ممکن انجام میشه!! چندمورد از مسائل زندگیشونو که خیلی براشون مهم بوده ونمیدونستن باید چه تصمیمی بگیرن! برام تعریف کردن و گفتن که به خدا توکل کردم و گفتم هرچی خودش بخواد! واون موضوع خیلی بهتر از چیزی که ایشون فکرکنن انجام شده!!! همیشه به این امیدواریشون به خدا غبطه میخوردم و با این که خوب میشناسمشون و خودم هم به این که خدا هرکاری بخواد میتونه انجام بده وبدون اجازه اش یه برگ از درخت نمیفته ایمان پیدا کردم! اما همیشه پیش خودم میگفتم خودشون وخانوادشون خوبن و به خاطر ایمان خودشونه!!!
اما امروز اتفاقی برام افتاد که قلبا به این موضوع ایمان پیدا کردم! بدون ذره ای شک!!! ظهر، نزدیکای اذان تو اداره تنها بودم! وچون نمیتونستم اتاق رو خالی بذارم و برم نمازبخونم! همش داشتم فکرمیکردم امروز باید صبرکنم تا موقعی که برم خونه، خسته وکوفته وبی حال نماز بخونم!!! اونم نمازی که دیگه اول وقت نیست!!!! همین جور مشغول کار بودم وغرق تو افکار خودم که یهو یکی از همکارا اومد!! بعد از سلام و احوالپرسی!! یهو به خودم اومدم گفتم آخ جون امروزهم میتونم نمازمو اول وقت و سرحال بخونم!!! یهو یاد این جمله معلمم افتادم که میگن: توکل به خدا!!!! و یاد این حرف خودم که یه بار بهشون گفتم شما وقتی به خدا توکل میکنید، خدا هم رو حرفتون حرف نمیزنه!!! و واقعا همین طوره!
فتوکل علی الله وهو یحب المتوکلین....
البته من توکل نکرده بودم!!! خودش خواست یه بار دیگه بهم ثابت کنه همیشه پیشمه!! حتی اگه نمازم رو هم اول وقت میخونم به خاطر اینه که خودش اجازه میده!!!
خداجون دوستت دااااااارررررم بازم هوامو داشته باش!!! ظاهر و باطن ... دل پاک ! اون دخترایی که وقتی دوتا لات میبینن عوض لبخند ،چادرشونو محکم تر میگیرن.... دخترایی که چادرشون خاکی و گلی و خیس میشه ولی از سرشون باز نمیشه....
مث ماه یه دونه اند ،باید قدرشون رو دونست
این گل هم تقدیم به این فرشته ها: چـادرِ مـننـه بـرای نشـان دادن فقـر در سریـال هـای کشـورم است … نـه لبـاس متهمـان ِ دادگـاه و زنـدان هـا … چـادر مـن تـاج بنـدگـی مـن است … سنـد زهـرایی بـودنـم را امضــا میکنـد …!
طعنـه هـا دلسردت نکنـد بـانــو …بـا افتخـار در کوچـه هـای شهـر قـدم بـزن …! عفیف بمان بانــو در را ببند بگذار در بزنند بگذار بگویند مهمــان نواز نیستــی..! بگذار بگويند...... اینگونـه هر کسـی حریم دلت را لمس نمی کند خدا برای بستن چشم در گناه و ما خرجش کردیم برای چشمک زدن بر گناه... بانو.. کاش بدانی هر نگاهی لایق لمس نگاهت نیست..و هر دستی لایق هم دستی ات ..و هر دلی لایق هم دلی ات .. راستش اینجا هر همی لایق هم بودن نیست!.. هوا ابری است ! آفتاب که سر بزند خواهی دید که اینجا هنوز هم دستان پاک همدست دارند..و دل های پاک همدل گاهی اگر دعایت مستجاب نشد، برو و گوشه ای بنشین... ![]() آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند... من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم... آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود... من چادر می پوشم تا از نَفس های آلوده دور بمانم...
آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند... من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم... آنان چفیه را سجاده می کردند و به خدا می رسیدند.. من با چادرم نماز میخوانم تا به خدا برسم...
آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند... من وقتی چادری می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم...
آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند...
************** من چادرم را دوست دارم وآن را با هیچ بهایی عوض نمیکنم! یا فاطمه(س)! کمکم کن تا از امانتت به خوبی محافظت کنم!
صلوات واسه خانومای خوشتیپ
آتشي نمى سوزاند "ابراهيم" را ، دستــم کـــه جــــایـی نـمــی رســـد؛
بعضی از آدمها پر از مفهوم هستند
معلم منم این خصوصیات رو دارن! به خصوص که: "پر از مرهم به هر زخم است" تقدیم به معلم عزیزم که تو این روزها بیشتر از همه چیز دلتنگ ایشون و لبخند زیباشون بودم!!
زنـــدگــــــــــی تعـ ــــــــداد نفـــــــــــــس نیســــــــت . . .
ای خدای دگرگون کننده ی دلها و دیده ها ای تدبیر کننده ی روز وشب ای دگرگون کننده ی حالی به حالی دیگر حال ما را به بهترین حال دگرگون کن
سلام سلام سلاااااااااااااااااااااام من اووووووووووووووومدم سال نوی همه مبارک امیدوارم تعطیلات خوبی رو گذرونده باشید و به همه خوش گذشته باشه. ان شاءالله سال جدید، سال خوبی برای همه باشه!!! بابت غیبتم عذر میخوام! با این که گفته بودم نیستم! خیلی ها پرسیدن کجایی؟! کی میای؟! از همه کسانی که تو این مدت منو فراموش نکردن خیلی خیلی ممنونم! تعطیلات مسافرت بودم و دسترسی به اینترنت نداشتم!! جمعه اومدیم و متاسفانه اعتبار اینترنتم تمام شده بود! تازه وصل شد و اومدم! دلم برای همه تون تنگ شدهههههههههههههههه بوووووووووووووووووووووود |
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |