قالب وبلاگ

متن های زیبا
 
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان متن های زیبا و آدرس sefidbarfi10.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





http://www.amazing.ir/wp-content/uploads/2014/02/4561.jpg

*
سال خود را با بهترین ۷سین آغاز کنید:
سلام قولا” من رب الرحیم
سلام علئ موسى و هارون
سلام علئ ابراهیم
سلام علئ نوح فى العالمین
سلام علئ المرسلین
سلام علئ إلیاسین
سلام هی حتى مطلع الفجر
*

http://www.jahaniha.com/wp-content/uploads/2012/03/sms-noroz91_www.jahaniha.com_.jpg

سلام به همه ی دوستای حقیقی و مجازی!

احتمالا این آخرین متنی هست که تو سال 92 میذارم!!

میخوام از همه ی دوستان حلالیت بطلبم!

اگه با متن هام یا نظرام یا جواب دادن به نظراتون ناراحت ویا اذیتتون کردم منو ببخشید!

من یه عقایدی دارم که بهشون اعتقاد دارم!

ببخشید اگه به خاطر عقایدم با بعضی ها تند برخورد کردم!

الان نمیدونم کی ازم ناراحته!! اما از کسانی که به وبلاگم میان خواهش میکنم منو ببخشن!


برای همه تون بهترین ها رو آرزو میکنم!

لحظه ی تحویل سال منو یادتون نره!

برام دعا کنید!


نمیدونم دیگه کی مطلب میذارم؟؟!!

اما تعطیلات عید رو نیستم!

دوست دارم وقتی برگشتم، یادگاری های قشنگتون رو ببینم! البته اگه شماها هستید!!


با آرزوی سالی خوب و خوش و سرشار از موفقیت برای همه تون!

دوستتون دارم!

 

واین عکس مخصوص به خاطر "گل نرگس" توی عکس تقدیم به معلم عزیزم، خانم تاج بخشیان مهربونم، که از همه بیشتر ایشون رو اذیت کردم و از همه بیشتر هم ایشون باید منو ببخشن!!!

ببخشید گلاش کمه عزیزدلم!

 

خانم جونم! انقدر دوستتون دارم که اینجا کمه برای گفتنش!

[ پنج شنبه 29 اسفند 1392برچسب:, ] [ 11:44 ] [ مهناز ]

باز هفت سین سرور
ماهی و تنگ بلور
سکه و سبزه و آب
نرگس و جام شراب
باز هم شادی عید
آرزوهای سپید
باز لیلای بهار
باز مجنونی بید
باز هم رنگین کمان
باز باران بهار
باز گل مست غرور
باز بلبل نغمه خوان
باز رقص دود عود
باز اسفند و گلاب
باز آن سودای ناب
کور باد چشم حسود
باز تکرار دعا
یا مقلب القلوب
یا مدبر النهار
حال ما گردان تو خوب
راه ما گردان تو راست
باز نوروز سعید
باز هم سال جدید
باز هم لاله عشق
خنده و بیم و امید

عید شما مبارک

[ پنج شنبه 29 اسفند 1392برچسب:, ] [ 10:57 ] [ مهناز ]


پیرهن بر تن نماید کشتزاران از بهار
رنگ رستن می پذیرد گلعزاران از بهار

نوبت دی سر رسید و حس رویش بر شکفت
بوی گل باید بیاموزیم هزاران از بهار

پیرِ سرما رهنمون باید به پستوی زمان
زندگی از نو باید چون بهاران از بهار

مکتب نوروز در پیش و کتاب زندگی
درسها باید گرفتن بیشماران از بهار

هفت سین زندگی را برفروزید از صفا
مِهر ایزد در دل ما چشمه ساران از بهار

مخمل سبزی به تن گیرد طبیعت شاد باش
بوی جادو می پذیرد درّ باران از بهار

سهره در نهر زمان تن را به شستن میدهد
همت ای یاران که ما در آبشاران از بهار

لهجه ی رود از صمیم قلب جاری گشت و هم
راه دریا را بجوید کوهساران از بهار

یاد عاکف را ترنم روزگاری میکند
آنکه طرفی بسته اندر روزگاران از بهار

[ پنج شنبه 29 اسفند 1392برچسب:, ] [ 10:56 ] [ مهناز ]

  نوروز امسال جور دیگری است. باران بهاری امسال رنگ و بوی فاطمی دارد.

 بهار، آسمان، سبزه ها همگی می گوید:

 فاطمه (س) . . . 

 و چه خوب است که بیاموزیم :

 با حفظ شئون و نگاهداری رسوم به صورت همزمان نوروزمان را زیباتر کنیم. 

  

 

 

[ چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:, ] [ 20:13 ] [ مهناز ]

بیا در غروب آخرین سه شنبه سال

برای گردگیری افکارمان آتشی بیافروزیم

کینه ها را بسوزانیم

زردی خاطرات بد را به آتش 

و سرخی عشق را از آتش بگیریم

آتش نفرت را در وجودمان خاموش کنیم

 

**********


انقدر هم مردم آزاری نکنیم!

وبعد بگیم چهارشنبه سوری مبارک!!!

مردم آزاری تبریک نداره!!!

این چه رسم مسخره ایه؟؟؟!!!

 

**********

هر سال چهارشنبه‌ سوری کلی آدم کور و کر و ناقص می‌شن

بقیه هم سردرد و ضعف اعصاب میگیرن

همه هم توافق دارن که اسم اینو بذارن جشن !

 

 

 

[ سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:, ] [ 20:1 ] [ مهناز ]

 

برای یوسف شدن

باید قید زلیخاها را زد!

عزیز خــــــــــدا شدن بها دارد...!

 

[ سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:, ] [ 19:17 ] [ مهناز ]

 

 کوتاه ترین راه برای این که نخواهی چیزی را به خاطر بسپاری، نگفتن دروغ است.


کوتاه ترین راه برای رسیدن به آرزو ها، واقع بین بودن
است.


کوتاه ترین راه برای غیبت نکردن آن است که عیوب خود را مثل عیب دیگران، ببینی.
 
[ دو شنبه 26 اسفند 1392برچسب:, ] [ 19:49 ] [ مهناز ]

 

 

[ دو شنبه 26 اسفند 1392برچسب:, ] [ 19:37 ] [ مهناز ]

[ دو شنبه 26 اسفند 1392برچسب:, ] [ 19:31 ] [ مهناز ]

بیایید آنقدر از خوبی ها بگوییم تا...

 

جایی برای بدی نماند! 

[ دو شنبه 26 اسفند 1392برچسب:, ] [ 19:29 ] [ مهناز ]
داشتم تو اینترنت دنبال متن به مناسبت ایام فاطمیه میگشتم که این متن رو پیدا کردم!!!
وقتی خوندمش گریه ام گرفت....
به نظرم بی ربط به این ایام نیست!!!
درواقع خیلی هم ربط داره!!!
کاش تو این ایام یه کم به حجاب بانوی هجده ساله مون فکر کنیم!!!
من وقتی هجده ساله شدم، تازه فهمیدم وقتی میگن بانوی هجده ساله یعنی چی؟؟؟!!!
وقتی تصور میکردم یه دختر تو هجده سالگی چه خواسته هایی داره و بانو چی کشیدن............
این حرف منو فقط دختر خانمای هجده ساله میفهمن!!!!
توروخدا یه کم بیشتر فکر کنیم......
 
 
پله پله تا چادر
 

توی مدرسه مون جزو اولین نفرهایی بودم که توی دوران دبیرستان ابروهامو برداشتم.میرفتم مدرسه یه ته آرایش هم داشتم(اهل آرایش نبودم. فقط یه کم ته آرایش...) موهامم که همیشه بیرون بود یعنی مقنعه ام فرق سرم بود!

یادمه وقتی جشن فارغ التحصیلی با صورت آرایش کرده و مانتوی کوتاه (یه کم پایین تر از کمر) رفته بودم دانشگاه، یکی از مسئولین شاکی شده بود که من چرا با این وضع اومدم؟!آزاده ذاکر(یکی از دوستام) به اون مسئول گفته بود که:شما خودتون چرا آرایش دارید؟مسئوله گفته: من فرق دارم.آزاده جواب داده بود که:فرقی بین شمادوتا نیست.. شما فارغ التحصیلید،اونم فارغ التحصیله...

سال پشت کنکور رفتم یه آموزشگاه (تا از فضای درس زیاد فاصله نگیرم)دو تا از اساتید مرد اون آموزشگاه کلی خاطرخواه توی آموزشگاه داشتن(یعنی بچه ها دوسشون داشت.روزهای اول حالت عادی خودم میرفتم اونجا (مانتو تنگ،ته آرایش،موهامم که بیرون)

حالم از هرچی آرایش (جلو نامحرم) بود به هم خورد!!! هنوزم که هنوزه حالم به هم میخوره.من ظاهرم هرجوری بود،برای زیبا بودن خودم بود،نه برای جلب توجه کردن.حالم از جلب توجه کردن (اونم برای دوتا مردی که زن دارن) بهم خورد. با خودم فکر کردم؛ وقتی عده ای برای جلب توجه آرایش میکنن، یعنی آرایش ابزاری برای جذب نامحرم هستش،حالا اگه کسی پیدا بشه و قصدش جذب نامحرم نباشه،ولی از ابزار جذب نامحرم استفاده کنه ناخواسته به اون مقصد شوم رسیده،برای همین آرایش رو برای همیشه گذاشتم کنار...

گذشت و گذشت تا که کنکور دادم و رفتم دانشگاه.ترم اول بود که..........


ادامه مطلب
[ شنبه 24 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:55 ] [ مهناز ]

شهر  آبستن غم هاست

خدا رحم کند

شهر یک پارچه غوغاست،خدا رحم کند

بوی دود است که پیچیده، کجا می سوزد؟

نکند خانه ی مولاست

خدا رحم کند

هیزم آورده که آتش بزنند این در را

پشت در حضرت زهرا(س) ست، خدا رحم کند

همه جمعند و موافق که علی را ببرند

و علی (ع) یکه و تنهاست

خدا رحم کند

غزلم سوخت ،دلم سوخت ،دل آقا سوخت

روضه ی ام ابیهاست، خدا رحم کند

 

[ شنبه 24 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:47 ] [ مهناز ]

غزلی نذر حضرت زهرا(س)
 
همین که دست قلم در دوات می لرزد
به یاد مهر تو چشم فرات می لرزد
نهفته راز «اذا زلزلت» به چشمانت
اگر اشاره کنی کائنات می لرزد
«هزار نکتهء باریک تر ز مو اینجاست»
بدون عشق تو بی شک صراط می لرزد
مگر که خار به چشمان خضر خود دیدی
که در نگاه تو آب حیات می لرزد
تو را به کوثرو تطهیرو نور گریه مکن
که آیه آیه تن محکمات می لرزد
کنون نهاده علی سر،به روی شانهء در
و روی گونهء او خاطرات می لرزد
 
غزل تمام نشد،چند کوچه بالاتر
میان مشک سواری فرات می لرزد
سپس سوار می افتد ،تو می رسی از راه
که روضه خوان شوی اما صدات می لرزد
□□□
وعصر جمعه کنار ضریح روی لبم
به جای شعر دعای سمات می لرزد ...


سید حمیدرضا برقعی

[ شنبه 24 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:43 ] [ مهناز ]
تشیع آیینه

نیمه شب تابوت را برداشتند
بار غم بر شانه‌ها بگذاشتند


هفت تن، دنبال یک پیکر، روان
وز پی‌ آن هفت تن، هفت آسمان

این طرف، خیل رُسُل دنبال او
آن طرف احمد به استقبال او

ظاهراً تشییع یک پیکر ولی
باطناً تشییع زهرا و علی

امشب ای مَه، مهر ورزو، خوش بتاب
تا ببیند پیش پایش آفتاب

دو عزیز فاطمه همراه‌شان
مشعل سوزان‌شان از آه‌شان

ابرها گریند بر حال علی
می‌رود در خاک آمال علی

چشم، نور از دست داده، پا، رمق
اشک، بر مهتاب رویش، چون شفق

دل، همه فریاد و لب، خاموش داشت
مُرده‌ای تابوت، روی دوش داشت

آه، سرد و بغض، پنهان در گلوی
بود با آن عدّه، گرم گفت و گوی


آه آه ای همرهان، آهسته‌تر
می‌برید اسرار را، سر بسته‌تر

این تنِ آزرده باشد جان من
جان فدایش، او شده قربان من

همرهان، این لیله‌ی قدر من است
من هلال از داغ و این بدر من است

اشک من زین گل، شده گلفام‌تر
هستی‌ام را می‌برید، آرام‌تر

وسعت اشکم به چشم ابر نیست
چاره‌ای غیر از نماز صبر نیست

چشم من از چرخ، پُر کوکب‌ترست
بعد از امشب روزم از شب، شب‌ترست

زین گل من باغ رضوان نفحه داشت
مصحف من بود و هجده صفحه داشت

مرهمی خرج دل چاکم کنید
همرهان، همراه او خاکم کنید

علی انسانی

[ شنبه 24 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:33 ] [ مهناز ]
آرزوی علی

تـا عـلــی ماهَـش بـه ســوی قبـــر بُرد
مـاه، رخ از شــرم، پـشـت ابـــــر بُرد

آرزوهــا را عـلــی در خــــاک کـــرد
خـاک هــم گـویی گــریبـان چاک کرد

زد صــدا: ای خــاک، جـانـانــم بگیــر
تــن نـمـانــده هیـچ از او، جـانـــم بگیر

نــاگــهـان بـر یــاری دســــت خــــــدا
دسـتــی آمـد، همچو دست مصـطـفــی

گـوهــرش را از صــدف، دریا گرفت
احـمــــد از دامـاد خـود، زهــرا گرفت

گـفـتـش ای تـاج ســر خیــل رُسُــــــــل
وی بَــر تـــو خُــرد، یکسر جزء و کل

از مــن ایــن آزرده جـانـــت را بـگـیـر
بـازگــردانــدم، امـانــت را بـگیــــــــــر

بــار دیــگر، هـدیـه ی داور بـگـیــــــــر
کــوثـــرت از سـاقــــی کـوثــــــــر بگیر

مــی کِـشــد خجلــت عـلــی از محضـرت
یــاس دادی، می دهد نیلوفــرت

علی انسانی

[ شنبه 24 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:29 ] [ مهناز ]

شاید آن روز که سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد

خــبـری از دل پــــر درد گـــل یـــــاس نـــداشــت

بـایـد ایــنــگونــه نــوشـــت :

هـــــر گــلـی هــــم بــاشـــــد

چـــــه شـــقـــایـــق چــــه گـــل پــیـچـک و یـــــاس

زنــــــدگــــی بــــی مــهـــــــــــــــدی " عج "

زنــــــدگــــی بـــا غــــــم هــــــــاســــــت .

[ جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, ] [ 15:34 ] [ مهناز ]

مهدی جان ...

موکول میکنم گله ی هجر را به بعد ...


امروز حال مادرتان روبراه نیست

 

اَلّلهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج


[ جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, ] [ 14:45 ] [ مهناز ]

 

کشته شد محسن

آنان که تماشا کردند

سند تیر به اصغر زدن امضا کردند

[ جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, ] [ 12:10 ] [ مهناز ]

 

فاطمیه آمد و آن مونس وهمدم کجاست؟

شمع می پرسد زپروانه گل نرگس کجاست؟

در عزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا!

تا نپرسد این جماعت، بانی مجلس کجاست؟

 

ایام فاطمیه تسلیت

التماس دعا

[ جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, ] [ 11:40 ] [ مهناز ]

اگه تنهایی...

 

اگه دلشکسته ای...

 

 

اگه فقط یه پشتیبان می خوای...

برو در خونش!!!

**********

 

یعنی تنها کسیه که هرموقع با هر حالی میرم پیشش دست رد به سینه ام نمیزنه!!!

روز، شب، نیمه شب ........

همیشه هست!!!

هیچ وقت پشت خطش نمیمونم!

هیچ وقت در خونه اش به روم بسته نمیمونه!

همیشه برام وقت داره و به حرفام گوش میده!

تنها مونسی که هم تو غم هام هم تو شادی هام شریکه! والبته تو غم هام بیشتر!!

هرموقع از هرجای دنیا دلم بگیره، عقده هام رو سرش خالی میکنم! و هیچی نمیگه!

فقط میگه : میدونم جز من کسی رو نداری!

و واقعا جز او کسی رو ندارم!!!

وبرای منِ تنها چه کسی بهتر از تو؟؟!!

خدا

که :

"الیس الله بکاف عبده....."

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 14:18 ] [ مهناز ]



برسرآتش تو سوختم ودود نكرد/

آب برأتش تو ريختم وسود نكرد/

آزمودم دل خود را به هزاران شيوه/

هيچ چيزش به جز از وصل تو خشنود نكرد/

با تشکر از معلم مهربونم

 

واین هم متن کاملش:

غزل غم یاراز:

مولانا

برسر آتش تو سوختم ودود نکرد

آب برآتش تو ریختم و سود نکرد

آزمودم دل خود را به هزاران شیوه

هیچ چیزش بجز از وصل تو خوشنود نکرد

آنچه از عشق کشید این دل من، کُه نکشید

وآنچه درآتش کرداین دل من سودنکرد

گفتم این بنده نه درعشق گرو کرد دلی

گفت دلبرکه بلی کرد، ولی زود نکرد

  گرچه آن لعل لبت عیسیِ رنجورانست

دل رنجور مرا چاره بهبود نکرد

جانم از غمزه تیرافکن تو خسته نشد

زانکه جز زلف خوشت را زره و خُود نکرد

نمک و حُسن جمال تو که رَشک چمن است

در جهان جز جگر بنده نمک سود نکرد

  کین خموش باش که گنجیست غم یار و لیک

وصف آن گنج جز این روی زراندود نکرد

  کین خموش باش که گنجیست غم یار و لیک

وصف آن گنج جز این روی زراندود نکرد

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 10:46 ] [ مهناز ]

 ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩

باز باران با ترانه!

میخورد بر بام خانه!

یادم آرد روی ماهت!

باورت شاید نباشد!

که دلم تنگ است برایت!

که دلم تنگ است برایت!

     ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

 

خانم تاج بخشیان مهربونم!

باورت شاید نباشد!

که دلم تنگ است برایت!!!

دلم برای دیدن روی ماهتون یه ذره شده!!

خیلی دوستتون دارم بی همتای من!!

[ چهار شنبه 21 اسفند 1392برچسب:, ] [ 19:6 ] [ مهناز ]

       

 

دلگیر نشو از حرف آدم ها...!!!

نیش زدن عادتشان است!!!

سالهاست که به هوای ابری میگویند: هوای خراب!!!!

[ چهار شنبه 21 اسفند 1392برچسب:, ] [ 19:4 ] [ مهناز ]

     ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩

هوا گرفته بود . . . 


بــــــاران مي باريد . . .


كودكـي آهسته گـفت :


خدايــــــــــا ! گريه نكنـــــــ درست ميشـــه . . .


 و خدا پاسخ داد :


تا زماني كه تـو شاد نشوي گريـــــه ام بند نميايد . . .

[ چهار شنبه 21 اسفند 1392برچسب:, ] [ 19:0 ] [ مهناز ]

 ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩

 

تلنگر كوچكي است باران 

وقتي فراموش مي كنيم كه

آسمان كجاست . . . 


[ چهار شنبه 21 اسفند 1392برچسب:, ] [ 18:57 ] [ مهناز ]

قشنگ ترین اس ام اسی که  کاش میتونستیم دریافت کنیم ….

عکس های خنده دار و دیدنی آخر هفته !! (69)

[ چهار شنبه 21 اسفند 1392برچسب:, ] [ 17:16 ] [ مهناز ]

ما زبالاییم و بالا می رویم

                              ما ز دریاییم و دریا می رویم

ما از اینجا و از آنجا نیستیم

                              ما ز بیجاییم و بیجا میرویم...


28TlAe.jpg


إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ ﴿بقره،۱۵۶

ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى‏گرديم.

[ دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, ] [ 17:41 ] [ مهناز ]
امام صادق(ع) :

براستی که مومن به منزله ی کفه ی ترازوست.

هر اندازه که ایمانش افزوده شود ، 

امتحانش نیز سنگین تر میشود.


أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ

 

آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها می ‏شوند

 و مورد آزمايش قرار نمی‏گيرند؟.﴿عنکبوت،۲

[ دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, ] [ 17:36 ] [ مهناز ]

               تو اگر دلگیری        لحظه ای چشم ببند

اندکی اشک بریز        و بخوان نام مرا

  به تو من نزدیکم

نام من یزدان است              لقبم ایزد پاک

تو مرا زمزمه کن..        خواهم آمد سویت...


       ♥♥ چه زیبا خالقی دارم

                 چه بخشنده خدای عاشقی دارم

                که میخواند مرا با آنکه میداند گنه کارم♥♥


وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ﴿غافر،۶۰ 

و پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم.

[ دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, ] [ 17:34 ] [ مهناز ]

گفتم: خدایا از همه دلگیرم..      گفت: حتی از من؟

گفتم: خدایا دلم را ربودند..       گفت: پیش از من؟

گفتم: خدایا چقدر دوری..        گفت: تو یا من؟

گفتم: خدایا تنهاترینم...           گفت: بیشتر از من؟

گفتم خدایا انقدر نگو من..!      گفت: من توام ، تو من...

                  

فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ.


پس آنگاه که اورا به خلقت کامل بیاراستم و از روح خود

در او دمیدم، پس برای او به سجده درآیید.﴿ص،۷۲

[ دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, ] [ 17:31 ] [ مهناز ]

بگذار روزگار هرچه میخواهد پیله کند!

                چه باک

                        وقتی میدانیم که پروانه میشویم...

 

               

أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ 

آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريده ‏ايم و اينكه شما

به سوى ما بازگردانيده نمى‏شويد؟.﴿مومنون،۱۱۵

[ دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, ] [ 17:24 ] [ مهناز ]

دوست نزدیک تر از من به من است

                              وین عجب بین که من از وی دورم

چه کنم با که توان گفت که دوست

                                  در کنار من و من مهجورم...

         

 وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿ق،۱۶

و ما از رگ گردن به او نزديكتريم.

[ یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:, ] [ 14:27 ] [ مهناز ]

  خدایا من یقین دارم

              هرکه دلش هوایی "تو"  شد

                                   تو هوایش را داری...

 

 

 

فَاللّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (یوسف،64)

 

پس خدا بهترين نگهبان است، و اوست مهربانترين مهربانان.

[ یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:, ] [ 14:9 ] [ مهناز ]


در زمین عشقی نیست که زمینت نزند ...

آسمان را دریاب....


الیس الله بکاف عبده (زمر 36) 

آیا خدا برای بنده اش کافی نیست...؟

[ یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:, ] [ 14:6 ] [ مهناز ]

بنده ی من !

 برمن پشت کرده ای ، در حالی که اگر میدانستی

 چقدر دوستت دارم و چقدر چشم به راه آمدنت هستم

 بندبند وجودت از شدت شوق پاره می شد. (حدیث قدسی)

 

 

وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ  (بقره،207)   

 

و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. 

[ یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:, ] [ 13:55 ] [ مهناز ]

بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ

                                 گر کافر و گبر و بت‌پرستی بازآ

این درگه ما درگه نومیدی نیست

                     صد بار اگر توبه شکستی بازآ...

      

      وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ 

وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ ﴿شوری،۲۵

 

و اوست كسى كه توبه را از بندگان خود می ‏پذيرد و

از گناهان درمی ‏گذرد و آنچه می ‏كنيد می داند.

[ یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:, ] [ 13:53 ] [ مهناز ]

  یوسف میدانست تمام درها بسته هستند

اما بخاطر خدا حتی به سوی در های بسته دوید،

و تمام در های بسته برایش باز شد

اگر تمام در های دنیا هم برویت بسته بود،

بدو،چون خدای تو و یوسف یکیست..

 

[ جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, ] [ 18:56 ] [ مهناز ]

بیا تا جوانم بده رخ نشانم....

که این زندگانی وفایی ندارد.....


 

تو را جان زینب

تو را جان زهرا

بیا آقا....

[ جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, ] [ 11:15 ] [ مهناز ]

عزیزم کجایی ؟ اگر کربلایی ، بیا و هم آنجا دعایم کن آقا

امیرم کجایی ، اگر سامرایی ، تو تنهای تنها ، دعایم کن آقا

چو رفتی مدینه ، تو با سوز سینه ، تو را جان زهرا ، دعایم کن آقا

همه دردم آقا ، دعایم کن آقا

مریضم سراپا ، دعایم کن آقا

گرفتار نفسم ، اسیر گناهم تو ای روح تقوا ، دعایم کن آقا

برای ظهورت دعا می کنم من ، تو را جان مولا ، دعایم کن آقا

 

تو را جان زهرا ، دعایم کن آقا....

[ جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, ] [ 11:11 ] [ مهناز ]

اى اهل عالم! در ديار شور و شادى
زد خيمه روز پنجم ماه جمادى
ديوان خلقت را خدا زيب و فرى داد
ساقى كوثر را ز كوثر كوثرى داد

 

 

زبيت مرتضي (ع) شاه ولايت اختري سر زد
که از نور رخش، ارض و سما را زيب و زيور زد
بود ميلاد زينب (س) آن که اندر روز ميلادش
در آغوش حسينش خنده بر روي برادر زد

 

 

http://seyedreza-motahari.ir/portal/wp-content/uploads/2013/03/4.jpg

 

[ پنج شنبه 15 اسفند 1392برچسب:, ] [ 20:24 ] [ مهناز ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب